دیروز اول مهر بود که من و مادرت برای اولین بار به سونوگرافی رفتیم. بعد از کلی معطل شدن بالاخره تونیستیم ببینیمت.دکتر گفت که شما هفت هفته و پنج روزتونه... مادرت که اینقدر خوشحال بود که اشکهاش سرازیر شد. در ضمن شما در روز اول مهر کلا ۱۶ میلیمتر تشریف دارین و از تمام جوانب سالم و نرمال هستین. یه گازی از لپات میگیرم سر وقتش...
سلام
وبلاگ زیبایی دارید
خوش حالم که با صفحه شما آشنا شدم
سلام خوشگلم . دیروز بابایی زنگ زد و گفت که با مامانی رفته سونوگرافی و صدای قلب کوچولوتو گوش کرده . و می گفت که تو هفت هفته ای شدی . خیلی از اینکه سالمی خوشحالم و بی صبرانه منتظر دیدنت هستم .دوست دارم خیلی زیاد . می بوسمت . می خورمت . نانا ماهی من .پانزده تا دوست دارم .به اندازه ۷ آسمون و ۷ دریا و ۱ دنیا.
عزیز قشنگم دیروز وقتی اولین بار صدای قلبتو شنیدم بی اختیار گریه کردم قلب کوچیکتو می پرستم
خیلی معذرت میخوام... ولی بابایی هم قلب داره ها... شما می تونید بدون وقت قبلی به صدای قلب بابایی گوش بدین و تا دلتون میخواد گریه کنید...