۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

جمعه های پائیزی

امروز مامانی قراره که بره پیش خانوم دکترش تا معاینه این ماهشو انجام بده،‌ تو کتابی که خریده بودیم نوشته بود که گلک تو هفته شانزدهم پاهاش کشیده تر از دستاش شده و میتونه پلک بزنه و حرکاتش هم بیشتر میشه،‌ مامانی هایی که اولین بارشون هست مامانی میشن،‌ از هفته شانزدهم یا هفدهم می تونن تکونها و شیطونی های گلک کوچولو هاشون رو احساس کنن. البته از دو یا سه هفته قبل شروع به مکیدن انگشتش هم کرده...باز هم امروز نمی تونم برم صدای قلب کوچولوی گلک رو بشنوم... یه وقت گلک فکر نکنه من دوسش ندارم ها... خوب میخوام وقتی دنیا میاد به اندازه کافی اسباب بازی و بستنی داشته باشه...این هفته جمعه خیلی خوش گذشت... دو تا از دوستای قدیمی اومده بودن خونه مادر بزرگ(مامانی بابایی)،‌ البته با خانوم هاشون... مادربزرگ اولین بارش بود که خانوم هاشون رو میدید. جمعه های پائیزی خیلی باهاله... خنک، روشن و تاریک ابرها، خنده ها و جک های اتاق گرم خونه بابایی... راستی همین الان که دارم این متن رو مینویسم همکارای مهربون بابایی دارن تند تند مطالعه می کنن....راست می گم. پیغام های سام برام خیلی عجیب بود...

نظرات 15 + ارسال نظر
همدل دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:13 ق.ظ http://hamdellife.blogsky.com

آی کوچولو زیاد شیطونی نکن دخملی یا پسری؟؟؟

:)) هنوز معلوم نیست که دختره یا پسر

مریم دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:21 ق.ظ http://mariamaria.blogsky.com

سلام.
خوش به حال مامانی. سلامت باشی گلک

ممنون... شما هم همیشه سالم و سلامت باشید.

سمیه و علی دوشنبه 5 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:55 ب.ظ http://kolbeyema.blogsky.com/

هر روز که بچه ای به دنیا می آید .نشانگر آن است که هنوز خدا به بشر امیدوار است
بابایی بهتون تبریک میگم ما هم بی صبرانه منتظر گلک میمونیم
با اجازه لینکتون کردم
به امید روزی که ما هم از گلک خودمون بنویسیم
منتظرتون هستیم

از لطف شما خیلی خیلی ممنونم ... خوشحالم که دو تا دوست جدید به ما افتخار دادن... خیلی ممنون...منم لینک شما رو به وبلاگ گلک اضافه می کنم.

مسعود سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:57 ب.ظ http://masoud-eshghe-afsanei.blogsky.com/

سلام گلک جون
مامانی رو اذیت نکنی .
بابایی , مامانی از نظر عاطفی بیش از پیش به شما نیاز دارن(میدونم که میدونید ولی خواستم یادآوری کنم)
برای تو ,مامانی و بابایی آرزوی سلامتی دارم.
برام دعا کنید از نظر روحی وضع خوبی ندارم.
خداحافظ

مسعود عزیز... امیدوارم که شما رو شاد و سرحال ببینم... ممنونم که به یاد گلک ما بودی .

یه دوست سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ب.ظ

پسرم بزرگ شدی لالایی هام یادت نره
چه قدر برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
چه قدر نوازشت کنم تا تو به باور برسی
این دو تا دستای منه تو روزهای بی کسی
وقتی بابای قصه هات خم شده پیش روی تو
اگه چروک صورت ام می بره آبروی تو
لالایی هام یادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
از اون روزها که مشت من با دست تو وا نمی شد
تو خواب و بیداری تو هیچ کسی بابا نمی شد
اون که تو اوج خستگی اش خنده ی رو لباش شدی
شب که به خانه می رسید سوار شونه هاش بودی
لالایی هام یادت نره
بذار برات قصه بگم دوباره خوابت ببره
لالالا** گلک ام** .... لالایی کن دلبرکم
خواب پریشون نبینی ای غتچه ی با نمک ام
لالالا** گلک ام**.... لالایی کن پسرکم
چشمات را گریون نبینم گریه نکن دردونکم
سلام ؛این آهنگ سعید شهروزبود که همین دیشب گوش می کردم حالا پسر یا دخترش زیاد مهم نیست مهم اینه که گلک شما سالم و سلامت به دنیا بیاد

دوست عزیز... شما دومین نفری هستین که این شعر رو برامون ارسال می کنید... خیلی خیلی از لطفتون متشکرم... از اینکه برای گلک ما زحمت کشیدید ممنون... ای کاش آدرس وبلاگتون رو میذاشتین بهتون سر میزدیم... امیدوارم که شما هم شاد باشید.

نهال سه‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:06 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

سلام
چه بابایی مهربونی .اگه همین جوری تلاش بکنی مطمدت باش گلک هم قدر تورو میدونه ....وای انگوشتشو مک میزنه این جان ن ن ن من که دلم ضعف رفت ....

سلام... شما هم مهربونی که این همه برای گلک ما پیغام میذاری... انگشتش رو هم میک میزنه ...تازه کلی هم شیطونی می کنه...:))

همدل چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:59 ب.ظ http://hamdellife.blogsky.com

سلام خوبین؟؟

سلام خوبیم...

کاظم چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

اول سلام به گلک
بعد هم به باباییش و مامانیش
امیدوارم که همتون خوب باشین

گلگ جان چطوری ؟ یعنی ۲۳ هفته دیگه مونده بیایی اینجا
چه انتظاری
ما منتظرت هستیم
۲۳ هفته
بیستو سه جمعه بدون دیدن تو
ولی حضورت همیشه هست

سلام کاظم عزیز... ممنون... حال ما هم خوبه... گلک جون... کاظم از اولین دوستای وبلاگ تو بودن... یه روزی میبینیمت عمو کاظم.

سام علامه چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

وقتی که گهگداری اشکم در می آید ..باور می کنم که زنده ام .....من بعد از این همه سال هنوز هم انگشتم را می مکم ....این نشانه را در کدام کتاب می شود پیدا کرد ؟....سام همیشه عجیب بوده است ...چون هیچوقت عادی زندگی نکرده ....بازهم اشک مرا درآوردی بابایی ...این یعنی که زنده ام و زندگی می کنم ....دوباره تاه شدم ...برو بخوان که این واژه ها همه اش تقدیم گلگ شما ....گلگ ما ....و تمام گلکهای ایران زمین....

سللللللللللللللللللللللللللللللام...
میدونستم یه عموی خوب هیچ وقت گلکش رو تنها نمی ذاره... ممنونم که اومدی...

محسن چهارشنبه 7 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:06 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

حالا جالبه لگد هم میزنه اگه شیطون باشه.خیلی دنیای عجیبیه.

عجججججججججججججججججججب

مسعود جمعه 9 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 06:26 ب.ظ http://masoud-eshghe-afsanei.blogsky.com/

سلام گلک
امروز ساعت ۱۸ یه نفر به خانوادمون اضافه شد
امروز دختر عموم بدنیا آمده .میخوان اسمشو بذارن سارا
از امروز لحظه شماری میکنم تا عید بشه ببینمش.
گلک جون منتظر دیدن روی ماه تو هم هستم .
به بابایی و مامانی سلام برسون [بوس]

به به....قدم نو رسیده مبارک... سارا خانوم گل گلاب... امیدوارم که همیشه سالم و سرحال باشه... سلام گلک رو حتما حتما به سارا برسونید.

کاظم شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:10 ق.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

یه عالمه آرزوی خوب
تو این صبح پاییزی
تو لحظه طلوع خورشید
واسه گلک می کنم
(حسودیتون نشه ها شما هم قسمتی از آرزوهای خوب گلکین)

گلک خیلی خیلی از شما تشکر میکنه و برای شما و خانوادتون آرزوی سلامت وشادی و سرافرازی داره...

حسام و زن عمو شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:28 ق.ظ

سلام به با با رضا ومامان گلک.
گلک ما می خوایم بریم جمعه ها بیرون اما نمی دونیم با بایی و مامانی شما می یان یا نه .
اگه می یان جمعه بریم .جاده چا لوس خیلی خوش می گذره .
تموم درخت های جاده چالوس زرد شدن به امید روزی که با هم باشیم.

سلام عمو حسام و زن عمو... من از طرف بابایی و مامانی اعلام می کنم که خیلی خیلی با پیشنهاد شما موافقیم... احتمال داره که جمعه مامانی و بابایی مهمون داشته باشن... اگه نداشتن حتما میریم ولی اگه نشد من خودم از طرف بابایی و مامانی قول میدم که هفته بعد صد در صد بریم... بابایی و مامانی خیلی پائیز جاده چالوس رو دوست دارن... هنوز مزه کباب سال قبل زیر دندونشون مونده... فقط به شرطی که سال دیگه من رو هم با خودتون ببرین.
قربان شما
گلک

آیلین شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:08 ب.ظ http://ayliiin.blogsky.com

سلام. خوبین? خوشحال می شم آیلین کوچولوی ما رو هم توی لیست دوستان خودتون بپذیرین.

واااااااااااااااااااااااااااااااای . چه دختره قشنگی ........خدااااااااااااااااااا من خیلی خوشحال می شم که لینک دختر خانومی به این خوشگلی رو به لیست دوستای گلک اضافه کنم.... ممنون که به ما سر زدین... باز هم مارو از خبر ها و عکس های قشنگ آیلین عزیز با خبر کنید. برای شما و آیلین و بابایی مهربونش سلامتی و شادکامی آرزو می کنم.

مرجان شنبه 10 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:19 ب.ظ http://khodayemarjan1361.blogfa.com/

سلام بابایی گلک

دیدی روزا چی زود داره میگذره
ایشالا همش به سلامتی بگذره.چشم به هم بزاریم روزی میرسه که واسه دنیا اومدن گلک داری آپ میکنی.ایشالا یه گلکتون همیشه سالم باشه.

بهش بگین عمش سلام میرسونه.

سلام... اینو که گفتین واقعا راست گفتین... خیلی زود میگذره... انگار همین دیروز بود که خودم تو باغچه خونمون داشتم برگهای زرد پائیزی رو لگد مال می کردم... هی منو صدا می زدن که بیرون سرده ولی من دوست داشتم که صدای خش خش برگها رو بشنوم... الان خودم دارم بابایی می شم... حالا که گلک بخواد برگها رو لگد کنه... زیاد دور نیست... گلک هم برای عمه اش سلام داره.:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد