۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

گلک شیطونی یاد گرفته

تو این همه گرفتاری سرماخوردگی مامانی، یه چیز خیلی دیگه بامزه بود... اونم این بود که مامانی می گفت من تا می خوابم گلک شروع به تکون خوردن میکنه... گاهی اینقدر زیاد که من رو هم از خواب بیدار می کنه... اما وقتی بیدارم خیلی کم پیش میاد تکون بخوره... شیطونی رو از الان یاد گرفته.

نظرات 14 + ارسال نظر
نارسیس چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:36 ب.ظ http://mynest.blogsky.com

سلام
اوللللللللللللللللللللللللللللل
من تو نظرات اول شدم گلک جون
وایی اینقده خوشمزه می شی وقتی شیطونی می کنی که نگو...اون لحظه مامانی و بابائیت چاره ای ندارن جز اینکه تو رو بخورن از بس خوشمزه می شی!
می بوسمت گلکی

ممنونم.... یه روز هم من اولین نفر می شم که براتون پیغام میذارم... خوردن گلک هم به وقتش... بذار دنیا بیاد، اول زیر گلوشو میخورم..:))

مریم چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:40 ب.ظ

خیلی خانواده ی نازی هستین
خوش به حال مامانی که تو رو داره و خوش به حال گلک که شماهارو داره.خیلی خوشم اومد خیلی.
صفحه تونو اد می کنم که همیشه سر بزنم
موفق باشین

خیلی ممنون... شما لطف دارین...من هم آدرس شما رو به وبلاگ گلک اضافه می کنم... انشالا شما و خانواده تون هم سلامت باشید. باز هم به ما سر بزنید خوشحالمون میکنید. راستی خوب چرا آدرس سایتتون رو نذاشتید. حتما دفعه بعد آدرس بگذارید.

سام علامه چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 05:20 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

سلام بابایی ...سلام...نبودم که سر نزدم ....یعنی مجبور بودم نباشم ..... درد کهنه مرا ۹۶ ساعت زندانی کرد در بیمارستان .... از گلکمان چه خبر ....؟! چقر خوشحالم از داشتن شما رفقای ندیده .... راستی برای رسیدن به زندگی باید بغض چند مرگ را شکست؟!

سلام... خدا بد نده ،‌ چی شدی؟؟؟ الان بهتری، گلک هم برات سلام داره ، درباره پسرت ننوشته بودی، ناقلا.... بیشتر بنویس.

یه کوچولو چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:07 ب.ظ http://yekocholoo.blogsky.com/

vvaaaaaaaaaaaaaaaaay salam golakam..cheto0oriii?khoobi?vay vay cheghadr delam baat tang shodebod.mashalah comam kharab bod..ba moshkel movvajeh bodam..alan up kardam koooooooooooli..bia bekhoo0on

محسن چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:45 ب.ظ http://samo86.blogsky.com

فکر نکنین چون شیطونی زیاد میکنه پسره ها.احتمال زیاد دختره.تجربه نشون داده دخترا بیشتر لگد میزنن:))

از دست تو.... من فکر کنم تو تمام شیطنتت رو تو این کامنت به کار بردی...:))

یکی مثل همه چهارشنبه 14 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:00 ب.ظ http://akhareshchi.blogsky.com

تو هنوز تئوی شکم مامانتی
یعنی چی سر در نمی یارم؟

بعله ... کوچولوی ما هنوز دنیا نیومده... باز هم به ما سر بزنین...خوشحال می شیم.

نهال پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:24 ب.ظ

وای چقده قشنگ !
خیلی جالب بودا ..... از اون تو هم میفهمه کی باید کارشو انجا بده ؟!

بعله...ترس منم از همینه:))

دوست پاییزی پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 03:36 ب.ظ http://mehr-64.blogsky.com

سلام گلک شیطون
خوبی؟؟
میبینم که از الان داری شیطنت میکنی..
پس کی به دنیا میای تو شیطون بلا؟؟
میبوسمت

سلام... آره دیگه ... بابا مامانش رو از الان کلافه کرده..:))

الناز پنج‌شنبه 15 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 04:20 ب.ظ

هر دفعه میام اینجا ، وقتی می خوام برم ، با لبخند صفحه رو می بندم ، خوشحال می شم از اینکه هنوزم هستن آدمایی که از ته دل شادن و عمیقا احساس خوشبختی می کنن ... تو این دنیای شلوغ و کثیف و با آدمای وحشیش ... جای شکر داره ...
خوب باشید...

دنیا با همه چیز وجود داره... ولی ما باید عینکهایی رو که دلمون میخواد رو به چشم بزنیم... شاید بعضی اوقات تو بعضی از شرایط،‌ ناخواسته عینکهای کثیف و جرم گرفته ای به چشم ما بگذارند... اما ما باید با جلای دلهامون این غبار رو پاک کنیم... من باور دارم که همه آدمها پاک و خوش طینت هستند... باور دارم که همشون مهربون و صادق هستند... و این فضایی بدی و تندی و خشونت یا خشم و حرص و شهوت بواسطه آموزشهای غلطی هست که از اطرافمون گرفتیم... نفس همه ما پاک و خالص و بچه درون همه ما مهربون،‌بازیگوش، و پرعاطفه است... فقط باید کشفش کنیم... و بهش اجازه نفس کشیدن بدیم.... خدا غیر از دل ما هیچ جای دیگه ای نیست... باید دلهامون رو بشکافیم تا انرژی خالص و پاک رو به این دنیا سرازیر کنیم... تا بتونیم بی هیچ آلایشی همدیگر رو دوست داشته باشیم... بیخیال هیچ میز و مقامی... بی خیال هیچ لباس و جایگاهی... خوشبختی فقط به اندازه ضخامت پوست دستت باهات فاصله داره... چون تو دستاته ... لمسش کن.

حسام و زن عمو شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 09:31 ق.ظ

سلام به شما وخانواده مهربونتون.
گلک تو رو به خدا به مامان وبابا مرخصی بده البته به این شرط که خودت هم اولین نفر لباسهای گرمتو بپوشی و حاضرباشی .
راستی جاده چالوس خیلی خوش می گذره.تونستید بریم ایرج می خواد مارو شرمنده بکنه.ها ها ها

به به ... مگه ایرج خرج کردن هم بلده... من که باورم نمی شه... ایرج ... خرج؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دنیا شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:43 ب.ظ http://donyayeman.blogsky.com

آخی نازی. الهی همیشه سلامت باشه.

سلام... سالروز وبلاگتون مبارک... انشالا سال دیگه شما رو تو بلاگ فا ببینیم...گلک هم براتون سلام داره... ممنون براش پیغام گذاشتید. باز هم به ما سر یزنید. خوشحال می شیم.

الناز شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:26 ب.ظ

,,,, از اون گوشه دنیا ... به این گوشه رسیدم ... نگین دنیا قشنگه ... قشنگیشو ندیدم ....

:))

الناز یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 02:32 ب.ظ

خنده نداشت .... داشت آقای بابایی؟؟؟

چی بگم...:) اگه خنده نداشت،‌ ریتم که داشت.

کاظم سه‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 07:28 ق.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

گلک شیطونی
دارد این بابایی
گلکی از قند و شکر شیرین تر
عسل است و ناب است
گرم چون آفتاب است
روی او چون ماه است
دل او دریایی است
حرکاتش عالی است
کرده است او را حق
هدیه ای بر عالم

واااااااااااااااااااااااای از دست تو کاظم....خیلی باهالییییییییییییییییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد