۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

یه عالمه تعطیلات

چه خبرا بابایی


به اطلاع گلک خودم برسونم که هفته قبل حسابی بابایی تو تعطیلات بود. یعنی اول که اعلام کردند دوشنبه و سه شنبه تعطیل ولی بیمارستانها و مراکز بهداشتی درمانی باز هستند،‌بابایی مامانی رو رسوند به سرکار ولی خودش برگشت خونه. بعدش هم که چهارشنبه ای گفتند همه جا باز هست الا دانشگاهها که خوب باز هم بابایی تعطیل شد. فقط خیلی مامانی حرص می خورد. می گفت من تو امتحاناتم هست و به تعطیلات احتیاج دارم،‌اونوقت هی تو تعطیل میشی، مامانی امروز شنبه امتحان داشت، ولی خوب امروز هم امتحانات برگزار نمی شه. ولی خودمونیم ها،‌ دیگه داشت حوصله ام سر میرفت. البته منم بیکار ننشستم و کمد دیواری اتاق شما رو درست کردم. آی چه حالی می داد که موقع مدرسه هامون بود و این همه تعطیل می شدیم. فقط برف بازی...گلکم سرما نخوری.

بابا شمل

سلام... می خواستم بپرسم تا بحال به فکرتون رسیده من چه جوری اسم این وبلاگ رو انتخاب کردم؟؟ این تایتل چیزی رو یادتون نیاوورد. اونهایی که فیلم بابا شمل رو دیدند،‌یادشون هست حتما که وقتی بابا شمل با شوکت الملوک ازدواج میکنه شوکت الملوک بهش می گه:
 نه ماه و نه روز
از امشب نه از امروز
یه پسر کاکل به سر
یا یه دختر تپلی
میشنه روی زانوت، اون موقع تو پدری

وقتی من این فیلم رو دیدم خیلی سال پیش بود... و اصلا هم فکر نمی کردم که یه روزی یه وبلاگ برای نی نی خودمون داشته باشم که اسمشو بذارم نه ماه نه روز... ولی همیشه از این شعر خوشم میومد... شما چطور؟

ببار ای برف

بریم برف بازی؟؟؟

 امروز یه روز برفی توپه که امیدوارم حسابی بهتون خوش بگذره، صبح بیدار شدم دیدم عجب سفید کرده همه جارو ... گفتم الان اگه گلک بود، منتظر بود که رادیو اعلام کنه که مدارس تعطیله، آخه خودم اینجوری بودم... اگه تعطیل نمی شد اینقدر غر می زدم که نگو... میگن هرچه پدر کردو پسر کرد... راستی ،‌ تا بحال براتون پیش اومده که نشسته باشید تو ماشین توی یه روز برفی و ببینید یه بنده خدایی خیس خالی کنار خیابون ساعت هفت صبح وایستاده تا یکی دلش رحم بیاد و سوارش کنه... بعدش خوب شما هم میزنید کنار که سوار بشه، ولی تا میاد در رو باز کنه،‌ شما پاتون رو،‌ روی گاز میذارید و میرید و کلی تو دلتون بهش میخندید... خیلی بامزه است نه... من توی این موقعیت بودم ... البته من توی ماشین نبودما... من همون آقایی بودم که پیاده بود... خوب اینم یه جورشه دیگه.

مامانی های امساله

سلام به همگی و عیدتون هم مبارک... امیدوارم حسابی بهتون خوش گذشته باشه... به من ومامانی که خیلی خوش گذشت... همش رفتیم مهمونی و من هم حسابی تو خونه و مهمونی و هرجایی که بود شده بودم خوش خواب ... گلک هم براتون سلام داره ... دیگه کاملا از تکونهای گلک می فهمیم کی خوابه کی بیدار... گاه گداری که خوابه من دستمو میذارم رو دل مامانی اینقدر صداش می کنم که شروع کنه به تکون خوردن... آی حال میده بیدارش می کنم ... اگه دنیا بیاد که نمی ذارم بخوابه... هی بیدارش می کنم ،‌ هی زیر گلوشو میخورم... راستی، امسال مامانی ها دارن خیلی زیاد می شن... دوستای وبلاگ گلک مثل سمیه و علی هم دارن نی نی دار میشن... من که خیلی خوشحال شدم.... اینقدر مامانی عسلک قشنگ نوشته که اصلا نمی شه ازش گذشت... حتما به وبلاگ سمیه وعلی سر بزنید و توپ حال کنید... خیلی ناز نوشتن... براشون آرزوی سلامتی می کنم و امیدوارم که همیشه دلشون شاد باشه... درضمن سانا هم خاله شده... خودش میگه جیغ بنفش کشیده اساسی... خوب خاله شدن از مامان شدن خیلی شیرین تره دیگه ... اسم نی نی فعلا تو وبلاگ سانا گلک ۲ هستش... برای مامانی گلک ۲ هم آرزوی سلامتی می کنم ... مامانی هم خیلی خوشحال شده که دو تا مامانی جدید قبل از آخر سال به مامانی ها اضافه شدن... مامانی های امسال دارن زیاد میشن ها...
هر یه نی نی یه فرصت زندگی ... یه فرصت لبخند ... یه فرصت شادی به این دنیا میاره... دنیای ما هر چقدر هم که بد و زشت باشه... وقتی نی نی ها به این دنیا پا میذارن... پاکی،‌عشق ،‌محبت و دوستی رو با خودشون میارن... دلها رو پر می کنن از امید به فردا ... از گرمای عاشقی مامانی ها و بابایی ها... من به همه مامانی های امساله تبریک می گم و امیدوارم که همیشه سلامت باشن... همتون گل هستید...
وبلاگ سمیه و علی
وبلاگ سانا

من و یادداشت بیست و یک

مامانی منو نمی خوای؟

یکی از دوستان وبلاگ گلک،‌ گلی خانم هستن که از من خواستن تا درباره یکی از پست هایی که تو وبلاگ خودشون گذاشتن نظرم رو بگم. برای دیدن پست مورد نظر،‌یادداشت بیست و یک اینجا کلیک کنید. (در تمام جملات زیر،‌ تو ،‌ یعنی همسرم)
۱- می خوام با تو که عاشقت هستم ۹ ماه انتظار رو تقسیم کنم. خستگی هات مال من.
۲- اونی که دندون می ده نون می ده،‌ تو ملکه قلب منی، جایگاهت  رو تو قلب من هیچکس نداره و نمی تونه داشته باشه.
۳- خوبه که حالا داری دکتری می خونی، ولی هیچ وقت این مطلب برای مامانی های دیگه هم یه مانع نیست، مثل اینکه بگم چون میخوام خرج خونه رو در بیارم، مجبورم درس رو ول کنم. اگه بخوایم هر دوتامون میتونیم به هم کمک کنیم تا باعث پیشرفت هم بشیم.
۴- من خودم هر کسی رو که داره مامانی می شه رو می بینم خیلی ذوق می کنم که یه نی نی داره میاد به دنیای ما که رو لب خیلی ها لبخند بنشونه... تو که عزیز مایی.
۵- برام خیلی مهمه که همیشه سلامت باشی و خنده های شیرینت رو ببینم. بدون اونها که خودت میدونی روزم شب نمی شه.
۶- وقتی نی نی به دنیا بیاد، تو مامانی می شی،‌ کسی می شی که اگه یه لحظه نباشی، میدونی قلب کوچولوی نی نی چقدر میگیره.
۷- میدونم و میدونی که همه مامانی ها و بابایی های خوب تمام خوشی شون بچه شونه... اگه بچه مون خوش نباشه... من و تو اروپا باشیم... تو یه لحظه آروم داری؟
۸- من هر تلاشی که لازم باشه انجام می دم تا هیچ وقت به زحمت نیفتی... خدا مارو دوست داره و از یاد نمی بره.
۹- خیلی دلم می خواد که اذیت نشی و حتی دوران بارداریت هم برات مثل یه چشم به هم زدن باشه... خدا تو رو به من داده... من هم تو رو سپردم به اون.
۱۰- یعنی منم بمیرم.
۱۱- من که از تو سیر نمی شم ، خودت هم میدونی... اما دلم میخواد جفتی باهم لپای نی نی رو گاز بگیریم.
۱۲- همیشه همراهتم و هرجایی که از من کمک بخوای دریغ نمی کنم تا به درس و زندگی ات برسی. اینو قول میدم.
۱۳- تو ملکه این سرزمین هستی، دیدی چه جوری اسیر نگات شدم... چه فرقی داره امروز و فردا... اگه فردا بیشتر از امروز دوست نداشته باشم که باید از خودم تعجب کنم.
۱۴- من با تو ازدواج کردم که تو رو داشته باشم... که بی قراری تموم شه... که شبهای تنهایی و پرسه زدن تو خیابون های خلوت بدون هیچ یاری، بدون هیچ هم صحبتی تموم شه... کسی که به حرف هام گوش بده ... کسی که دلم مال اون باشه... کسی که عاشق چشم هاش شدم... کسی که باورم نمی شد دستش تو دست کسی دیگه ای باشه و نذاشتم... نمی ذارم که هیچ وقت دستت سرد شه...
از من آب و آینه ، شبی به سیاهی یلدا،‌ موسیقی بادهای بهاری،‌ گرمای عشق یک جفت مرغ عشق،‌ مهتابی نقره ای.....

از تو ... سادگی.