۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

۹ ماه و ۹ روز

روزشمار به دنیا آمدن فرزند من

من و یادداشت بیست و یک

مامانی منو نمی خوای؟

یکی از دوستان وبلاگ گلک،‌ گلی خانم هستن که از من خواستن تا درباره یکی از پست هایی که تو وبلاگ خودشون گذاشتن نظرم رو بگم. برای دیدن پست مورد نظر،‌یادداشت بیست و یک اینجا کلیک کنید. (در تمام جملات زیر،‌ تو ،‌ یعنی همسرم)
۱- می خوام با تو که عاشقت هستم ۹ ماه انتظار رو تقسیم کنم. خستگی هات مال من.
۲- اونی که دندون می ده نون می ده،‌ تو ملکه قلب منی، جایگاهت  رو تو قلب من هیچکس نداره و نمی تونه داشته باشه.
۳- خوبه که حالا داری دکتری می خونی، ولی هیچ وقت این مطلب برای مامانی های دیگه هم یه مانع نیست، مثل اینکه بگم چون میخوام خرج خونه رو در بیارم، مجبورم درس رو ول کنم. اگه بخوایم هر دوتامون میتونیم به هم کمک کنیم تا باعث پیشرفت هم بشیم.
۴- من خودم هر کسی رو که داره مامانی می شه رو می بینم خیلی ذوق می کنم که یه نی نی داره میاد به دنیای ما که رو لب خیلی ها لبخند بنشونه... تو که عزیز مایی.
۵- برام خیلی مهمه که همیشه سلامت باشی و خنده های شیرینت رو ببینم. بدون اونها که خودت میدونی روزم شب نمی شه.
۶- وقتی نی نی به دنیا بیاد، تو مامانی می شی،‌ کسی می شی که اگه یه لحظه نباشی، میدونی قلب کوچولوی نی نی چقدر میگیره.
۷- میدونم و میدونی که همه مامانی ها و بابایی های خوب تمام خوشی شون بچه شونه... اگه بچه مون خوش نباشه... من و تو اروپا باشیم... تو یه لحظه آروم داری؟
۸- من هر تلاشی که لازم باشه انجام می دم تا هیچ وقت به زحمت نیفتی... خدا مارو دوست داره و از یاد نمی بره.
۹- خیلی دلم می خواد که اذیت نشی و حتی دوران بارداریت هم برات مثل یه چشم به هم زدن باشه... خدا تو رو به من داده... من هم تو رو سپردم به اون.
۱۰- یعنی منم بمیرم.
۱۱- من که از تو سیر نمی شم ، خودت هم میدونی... اما دلم میخواد جفتی باهم لپای نی نی رو گاز بگیریم.
۱۲- همیشه همراهتم و هرجایی که از من کمک بخوای دریغ نمی کنم تا به درس و زندگی ات برسی. اینو قول میدم.
۱۳- تو ملکه این سرزمین هستی، دیدی چه جوری اسیر نگات شدم... چه فرقی داره امروز و فردا... اگه فردا بیشتر از امروز دوست نداشته باشم که باید از خودم تعجب کنم.
۱۴- من با تو ازدواج کردم که تو رو داشته باشم... که بی قراری تموم شه... که شبهای تنهایی و پرسه زدن تو خیابون های خلوت بدون هیچ یاری، بدون هیچ هم صحبتی تموم شه... کسی که به حرف هام گوش بده ... کسی که دلم مال اون باشه... کسی که عاشق چشم هاش شدم... کسی که باورم نمی شد دستش تو دست کسی دیگه ای باشه و نذاشتم... نمی ذارم که هیچ وقت دستت سرد شه...
از من آب و آینه ، شبی به سیاهی یلدا،‌ موسیقی بادهای بهاری،‌ گرمای عشق یک جفت مرغ عشق،‌ مهتابی نقره ای.....

از تو ... سادگی.

نظرات 27 + ارسال نظر
روزانه های گلی یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:00 ق.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com/

ممنونم
اما با توجه به این مسائل زیاد نمیشه رو حرفاتون حساب کرد :
۱-شما الان دارین بچه دار میشین.اگه پشیمون بشین خیلی خطرناکه و کاریش نمیشه کرد پس نمیخوام بیشتر از بدیهاش بگم.
۲-وبلاگتون رو همسرتون می خونه و این حرفا رو بیشتر واسه اون نوشتین.یعنی جواب من نیست دل خوش کنکهای ایشونه.
۳-اگه زلزله بیاد اول همسرتون رو سعی می کنید نجات بدین یا بچه تونو؟اگه هم همسرتون و هم بچه تون - خدای ناکرده-به کلیه شما احتیاج داشته باشه به کدومش هدیه میدین؟جواب این سوالات مشخص می کنه ارزش کدوم بیشتره.اگه بچه ای نبود جواب ساده بود : همسرتون!
۴-من هم اگر خدای ناکرده بچه ای داشته باشم دوستش خواهم داشت و نخواهم توانست بی او بروم اروپا اما الان که ندارم آزاد آزادم.
۵-خنده هایی که دیگر خیلی کم خواهید دید!
۶-هر تلاشی وظیفه تان است انجام دهید اما آیا هر کاری از دستتان بر می آید؟
۷-در حضور یک کودک شش هفت ساله کجا می توانید به همسرتان عشق بورزید؟

۱- ما که هیچ بدی نمی بینیم، خیلی هم خوشحال هستیم... شما نشید.
۲- اینکه مسلمه... اولش گفتم منظورم از تو ... همسرمه... چون خطابم به اونه.... مگه نوشته شما خطاب به همسر نبود.
۳- این از اون سوالاتیه که فکر نکنم خودتون هم بتونین جواب بدین.
۴- خوب خوش به حالتون.
۵- با شیرین کاری های گلک بیشتر می شه
۶- وظیفه فقط مال آقایون نیست... من محترمانه برای همسرم هرکاری که لازم باشه انجام می دم.
۷- هنوزم که هنوزه پدرم وقتی می ره خونه دم در اول گونه مادرم رو می بوسه می گه خسته نباشی ... اگه این عشق نیست،‌ حتما حرکات جوانان که محض هوس بازی دخترها رو گول می زنن عشقه؟؟
به قول خدای اوهام و خواب ،‌ سهراب:
چشم ها را باید شست،‌ جور دیگر باید دید.

روزانه های گلی یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:03 ب.ظ

جوابتون برای مورد ۳ به خاطر این معلوم نیست که در بند ۲ گفتم : ایشون می خونن! ته دلتون به احتمال قوی اینه : بچه تون رو نجات میدین چون بیشتر براتون مهمه! همه این شکلین بچه شونو بیشتر دوست دارن و یک زن یا مرد با تولد بچه میره رده دوم قلب همسرش.حالا اینکه باهم روراس نیستن اینو بگن یا دلشون واسه هم می سوزه یا وجدان درد دارن چیز دیگه است....
ضمنا به نظر من چندشناکه یک مرد زنش رو مقابل چشم بچه ببوسه!

این جوابتون رو فقط جهت استحضار دیگران باقی می گذارم تا نظر دیگران رو هم بدونیم. موفق باشید.

همدل یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 03:30 ب.ظ http://hamdellife.blogsky.com

وای چه عشقولانه نوشتین!!!!
خوشم میاد از این بابای عاشق چه گل پسری تربیت می شه!!!!!!!!!

ببین چه پسری می شه

محمد یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.khoram.blogfa.com

زیبا بود .دستت درد نکنه. در ضمن من اژ شدم ممنون میشم سر بزنید

نهال متقی یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:44 ب.ظ

بهتون تبریک میگم با احساسات قشنگتون. به نظر منم همینطوره که شما میگین. حالا چرا دوست ما (گلی)‌ اینقدر ناراحته !!! شاید یک مشکلی براش تو زندگی پیش اومده که از یک مرد اینجوری ضربه خورده. خانم گلی نباید اینقدر نا امید و ناراحت باشید و به جنس مرد اینطوری نگاه کنید. در هر صورت آقای بابایی من به شما تبریک میگم با این احساسات پاک و بی آلایشتون تبریک تبریک و هزاران بار تبریک باز هم تبریک

یک آدم اینجوری یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 06:40 ب.ظ http://yekadameinjoory.blogsky.com

فکر کنم خانومی تون خیلی خوش به حالش می شه بعد از خوندن این متن!

چه جورم...:))

سام علامه یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:06 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

خیلی روئیاییه ....ولی غیر ممکن ... غیر ممکنه .... دوستش داشتم ........

فکر کنم این دفعه برام کامل ننوشتی.

سانا هستم یکشنبه 2 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:06 ب.ظ http://soghoteyekfereshte.blogsky.com

سلام مامانی

سلام بابایی
اخی..امسال جای گلکمون


شب یلدا خیلی خالی بود

نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سال دیگه شب یلدا اقای گلک و می بینی که

فقط مشغول بریز بپاش.....

فقط بابایی گلک باید به

دنبالش باشه که نکنه گلدونی

چیزی بشکنه!!!!!!!(اون وقت فقط باید

معذرت بخواهین ..)ولی مامانی گلک (مامان بزرگش)

دنبالش میره و قربون صدقه

خراب کاریاش میره)

ای جان......(شلوغیاشونم بچه ها شیرینه...خراب

کاری که میکنن با اون چشمای قشنگشون همچین معصومانه

نگاهت می کنن که دلت نمیاد چیزی بهشون بگی))))

لحظه شماری می کنیم که این

اقا تشریفشونو بیارن و ببینیمشون!!!!!!!



آخ گفتید... انشالا سال دیگه باهاشیم... از الان که مامان بزرگها و بابا بزرگهاش دارن قربون صدقه اش می رن... ماهم منتظرش هستیم.

مریم دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:14 ق.ظ http://www.golpesaram.blogfa.com

سلام. . من گاهی این سوال ته دلم مطرح بود که وقتی پسرم به دنیا بیاد باباش منو بیشتر دوست داره یا اونو؟ یا الان که مثلا بابای نی نی عسل با من همراهی و همدلی بیشتری داره ، بیشتر به خاطر بچه یا به خاطر خود من؟ اما فکر که می کنم می بینم لذت مادر شدن بسی بالاتر از این به نوعی حسادتهاست. اگر پدر بچه من اونو حتی بیشتر از من دوست داشته باشه ،در حقیقت کسی رو دوست داره که محصول زندگی مشترک و عاشقانه ی من و خودشه٬ کسی رو دوست داره که من مادرشم.اما به هر حال من خانواده هایی رو سراغ دارم که بعد از تولد بچه ، مرد یا زن احساس کردن که این نفر سوم بینشون فاصله عمیقی ایجاد کرده . اما آگاهی داشتن از این موضوع می تونه باعث بشه زن و مرد طوری رفتار کنن که تا حد زیادی اصلا چنین مشکلی به وجود نیاد (این نظر من در حال حاضره ، اما شاید بعد از تولد گل پسرمون نظرم عوض شد). خیلی خوبه که شما احساس واقعیتونو از این موضوع اینقدر خوب و بی آلابش ابراز کردید. ببخشید طولانی شد

کاظم دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:35 ق.ظ http://lonlyviolon.blogsky.com

زیبا بود
اما در مورد این پست باید مامانی گلک نظر بده
همینطور گلک
نظر اونا مهم هستن

از دست نوشته های نمکی تو....:))

روزانه های گلی دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:21 ق.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com/

آقا یا خانم متقی
بهتر است وقتی به خود اجازه اظهار نظر در مورد دیگران را می دهید سعی کنید با استفاده از امکانات موجود اطلاعات جزئی در مود او به دست آورید.با مطالعه وبلاگ من می توانستید بفهمید تنها مرد موجود در زندگی من بهتر و بیشتر از هر مرد ایرانی معنا و مفهوم عشق و دلیل وجود زن را می فهمد.
از خودتان که آدرسی نگذاشته اید!
می توانم حدس بزنم یک زن عیالگونه هستید.برای اطلاع از تعریف چنین زنی می توانید به وبلاگم مراجعه کنید! راهنمایی می کنم روی لینک سبز رنگ کنار توضیحاتم کلیک کنید!!

اگر هر کدوم از ما داریم بر حسب سلیقه، مطالبی رو که تو ذهنمون هست می نویسیم ،‌ دقیقا داریم روحیات و خلقیاتمون رو مطرح می کنیم و این نشون دهنده چیزی هست که در ذهنمون میگذره... من با حرف گلی خانم مخالفتی ندارم... و مانند مریم خانم ،‌ دیدم خانواده هایی که وقتی بچه بین اونها میاد خیلی از هم سرد می شن... ولی گلی خانم ،‌ در نظر داشته باشید که من نظر خودم رو گفتم و بقیه کسایی که تو وبلاگتون دراین مورد نظر داده بودن یا با شما موافق بودن یا مخالف... این که نظر شما مخالف نظر من هست نشون دهنده این نیست که شما بد هستید و من خوب... شما در زندگی خودتون جایگاه خودتون رو دارید که مطمئنا محترم و قابل ستایش هست... و من هم برای همسر و خانواده خودم و همسرم جایگاه خودم رو دارم. این همه هم که نوشته ام نمی خوام وبلاگ گلک تبدیل به یه جا برای بحث و جدل بشه... هنوز اسمهای قشنگی که شما برای گلک انتخاب کردید رو یادم نرفته... هرکسی اجازه اظهار نظر داره ولی ما نمی تونیم نظرات دیگران رو عوض کنیم. در ضمن من امروز متوجه شدم که شما وبلاگ گلک رو لینک کردید... منم شما رو لینک می کنم تاخوانندگان این وبلاگ بیشتر با عقاید شما آشنا بشن. موفق باشید.

آفتاب ایرانی دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:24 ق.ظ http://www.aftabirani.blogfa.com

سلام
وبلاگ جالبی داری
هر وقت اپ کردی خبرم کن
ممنون که سر زدی
بازهم وقت کردی بیا
موفق باشی

مریم دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ق.ظ http://mariamaria.blogsky.com

سلام
من فکر می کنم تمام این موضوعات عقاید شخصی است ولی یک موضوع تقریبا حتمی است که پدر و مادرها تا وقتی بچه هایشان کنارشان است بچه ها را بیشتر از همسرشان دوست دارند و وقتی فرزندان ازدواج کردند تازه در زمانی که دوباره تنها می شوند یادشان می افتد همدم تمام لحظات تنهایی شان چه کسی بوده.
آقای بابایی
بابت اینهمه عشقتان نسبت به همسرتان تبریک می گویم ولی قبول کنید وجود گلک باعث شده بیشتر با مامانی نیاز داشته باشید

ق . ب . و . ل. :))

محسن دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:43 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

والا اول اون یادداشت رو خوندم و بعد نوشته شما رو.به نظر من خیلی بد بینانه به اون قضیه نگاه کرده بودند.اما خوب آدمها با هم فرق میکنن.به نظر من کسی که اون نظرها رو داره اصلا نباید به ازدواج فکر بکنه چه برسه به اینکه پدر یا مادر بخواد بشه.احساسات شما هم بسیار زیبا بودند.خوش به حال مامان گلک و خود شازده که چنین پدر و مادری داره.راستی لینکیدیمتون.

ممنونم... ما هم لینکوندیمتون:))

مسعود دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:08 ق.ظ http://masoud-eshghe-afsanei.blogsky.com/

سلام
مطلبتون رو خوندم
خیلی زیبا جواب داده بودید من با شما موافقم .
بای

شما لطف کردید....

بابانوئل دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.star0.blogfa.com

سلام سلام دوست من

وبلاگ قشنگی داری

اپ هم قشنگ بود

......................

ببین من یه جشن گرفتم


هم برای کریسمس هم برای تولد هم برای دوستی



بیا


اومدیا



راستی شام و کیک هم می دم

راستی شام و کیک هم می دم

راستی شام و کیک هم می دم

راستی شام و کیک هم می دم


اومدیا اااااااااااااااااااااااااااااااا



منتظرتم



...............


من اپ پ پ پ پ پ کردم



موفق باشی دوست من



بای


بابا نوئل

نهال دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1386 ساعت 08:56 ب.ظ

سلام

خیلی مهربونانه ،عشقولانه ،صادقانه ، صمیمانه و اینا بود !

نوشته شما هم خیلی نمکی بود!

مامان سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 07:59 ق.ظ http://baharvaman.blogfa.com

سلام بابای خوب به نظرم شاید قسمتی از حرفهای گلی خانم درست باشه بعد از دنیا اومدن نی نی شما خواه ناخواه به خاطر این که یه موجود کوچولوی ناتوان تمام امیدش به شماست کمتر می تونید با هم وقت صرف کنید کمتر می تونید لحظات تنهایی داشته باشید خصوصا اگه کسی برای کمک گرفتن هم نباشه به هر حال به نظرم در این مورد نه باید خیلی بدبینانه نگاه کرد نه خیلی خوش بینانه من هم به نظرات شما و هم گلی خانم احترام می ذارم ولی فکر می کنم هر دوی شما دارید پیش داوری می کنید چون هیچ کدوم هنوز توی موقعیتش قرار نگرفتید

فکر می کنم منصفانه نوشتید. اما من خودم رو میشناسم... میدونم که تا اونجایی که امکان داره فردام رو بهتر از امروز می سازم... هدفی که هم من و هم مامانی از اول زندگی در موردش به توافق رسیدیم.

سحربانو سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 11:46 ق.ظ http://samo86.blogsky.com

آخی
ایشالا همیشه همین روند افزایشی رو ادامه بدین و خوشبختیتون با اومدن نی نی کوچولوتون ۱۰۰ برابر بشه.
راستی از اسم نی نی چه خبر؟
اصلا اون نوشته رو دوس نداشتم خیلی نا امید کننده بودش.

ممنونم... امیدوارم که تو زندگی خودتون هم همیشه عاشق تر وشاد تر از روز قبل باشید... هنوز اسمی برای گلک انتخاب نکردیم.

گلی روزانه های ما سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 04:06 ب.ظ http://yekgolenaz.blogfa.com

آقای بابایی از اینکه منطقی برخورد می کنید خوشحالم و به گلک و مامانش تبریک میگم.پستهای بعد از پنجاه من اگه وقت کردین بخونین

خواهش می کنم... خوشحالم که شما رو باز تو وبلاگ گلک می بینم... حتما براتون پیغام می گذارم.

سام علامه سه‌شنبه 4 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

سلام.... می دونی اگه یکباره چشم باز کنی ببینی برای خودت خانواده پبدا کردی یعنی چه ؟ می دونی از طریق این خطوط اینقدر برای دو نفر آدم مهم بشی که برایت فال بگیرند یعنی چه ؟....می دونی وقتی از روی خوشحالی اشک بریزی یعنی چه ؟ می دونی وقتی خوشحال باشی و نتونی آنرا بیان کنی یعنی جه ؟ مطمئنم جواب خیلی از این علامتهای سئوال را ندونی .....ولی من می دونم ....خوشحالم و به خودم بخاطر داشتن این رفقای با معرفت می بالم.......دستان مامانی مهربون را می بوسم ....و روی ماه تو رفیق همیشه را ......همین ......

ای بابا... اینقدرها هم قابلی نداشت.

خاله سانا چهارشنبه 5 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:16 ب.ظ http://soghoteyekfereshte.blogsky.com

سلا م بابایی سلام مامانی

اومدم که بگم این گلکتون برای خانواده ی

ما که خوش قدم بود!!!!!!!!!!

اخه طبق اخرین خبری که در ساعت 12:40 به دستم رسیده

من دارم خاله میشم (الان احساس میکنم که دارم خفه میشم))

جیغ های بنفشی مرحمت کردم که نگین !!!!!!(یک چیزی تو مایه های

جیغ های عمه گلکجوووون1

واقعا درکش میکنم حق داشته))))))

دارم از ذوق از دست میرم....

خلاصه اومدم خبر بدم که گلک شماره 2 هم

به جمعمون اضافه شد!!!!!

البته خبرهای دقیق ترو بابایی و مامانی

گلک 2در وبلاگشون مینویسن))))

www.kolbeyema.blogsky.com

قربونتون

یا علی خدا نگه دار!!!!!

ای خداااااااااااااااااا.... باز هم نی نی ... عجب عیدی شده امسال... پست بعدی من فقط مال تازه ماماناست.

سمیه و علی پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:15 ق.ظ http://kolbeyema.blogsky.com/

با بای مامانی گلک جون سلام
امیدواریم هر روز بهتر از روز قبل باشین و همواره کنار هم حس یکی بودن رو داشته باشین
راستی ما هم مثل اینکه به مبارکی قدوم گلک داریم نی نی دار میشیم یه گلک ناز مثل مال شما فکر کنم ۲-۳ ماه تفاوت سنیشون بشه ولی دوستای خوبی برا هم خواهند شد
بقیه اخبار تو کلبه هست
دوستتون داریم
بای

وااااااااااااااااااااااااااااای خداااااااااااااااااااااا یه نی نی دیگه یه زندگی دیگه..... به همه خبر می دم.... پست بعدی مال شماست...

سام علامه پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ب.ظ http://allamehonline.blogsky.com

شماها معلوم هست کجایید ... دلمون تنگ شد ...از بس ندیدیم شما ها رو ........ سام (( گلک )) حالش چطوره ؟

سلام... داشتیم مهمونی بازی می کردیم... شما خوبید؟ سلامتید؟ خوش می گذره... تعطیلات که مارو تنبل کرده اساسی...:))

نهال متقی جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 02:04 ب.ظ

سلام بابایی تنبل... چرا چند روزه یادداشت نذاشتی؟؟ گلک ناراحت میشه ها!!!

سلام... از من معذرت... خوب همش داشتیم با گلک مهمونی می رفتیم دیگه ... وقت نشد...براش امروز آپ می کنم.

someone شنبه 8 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:51 ب.ظ http://yaveh-gooyan.blogsky.com

به این می گن یک شوهر نمونه ...

امیدوارم همیشه پای حرف هات بمونی ..


به روز هستم ..

تا بحالش که موندیم... خدا بخواد تا آخرش هستیم...:))

شقایق دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام عزیز دلم
من فقط فقط دوست دارم برای خودت بنویسم.سرحالی جیگر من؟
خیلی عالیه که هنوز به دنیا نیومده این همه دوست داری.همه دوستاتم به اینکه با تو دوست شدند (و با مامان و بابای مهربونت) خیلی اقتخار می کنند.تو خیلی از دوستات نمی شناسی ُُ یعنی برات پیغام نذاشتند .ولی هر وقت دلشون برات تنگ میشه یا دلشون گرفته حتما یه سری به تو و نوشته های بابای با احساست می زنند تا دلشون وا بشه و ببینند زندگی چه چیزای قشنگی داره و میشه چقده بهش زیبا نگاه کرد.
خیلی دوستت دارم عزیزم. واز اینکه با تو و مامان و بابای مهربونت دوستم یه دنیا خوشحالم و خدا رو شاکر
شقایق

شما خیلی به گلک ما لطف دارین... ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد