خبری که هم اکتون به دست ما رسید: جنسیت گلک مشخص شد:)

یکی یه دونست پسر بابا

سلام...دیروز من و مامانی رفتیم سونوگرافی و اینقدر هیچان داشتیم که نمی تونستیم خودمونو کنترل کنیم ... البته من زودتر رسیدم، چون از سرکار میومدم... ده دقیقه به چهار رسیدم ولی هنوز هیچ کس نبود،‌ سرایدار ساختمون در رو برام باز کرد. بعد از چند دقیقه هم مامانی اومد. من که میدونستم مامانی دلش دختر می خواد همش تو دلم خداخدا می کردم که دختر باشه... داشتم فکر می کردم که اگه پسر بشه یه بار مامانی دلش نگیره... دکتر هم حدود ساعت پنج اومد که تو این وقتها آدم دیگه دیوونه می شه... بعدش هم که نوبت مامانی شد و رفتیم داخل اتاق سونوگرافی ... دکتر یه آقای خیلی بامزه بود. سنش بالا بود ولی کلی منو تحویل گرفت... من اولین باری بود که می رفتم تا گلک رو ببینم ... اینقدر قشنگ بود ... هی از این آقای دکتر می پرسیدیم جنسیتش چیه ... می گفت: خوب اینجوری که فیلم زود تموم می شه... بعدش ستون فقرات کوچولوشو به من نشون داد ... قلب نازش که داشت تند تند می زد... اینقدر قشنگ بود خیلی ناز بود... بعد صدای قلبش رو برام گذاشت..وااااااااااااااااای انگار داشت تند تند می دوید... خیلی حس خوبی بود... مامانی هم داشت ذوق می کرد... بعدش که گفت خانم می تونید بلند شید،‌برگشت و گفت بفرمایید،‌ اینهم  شیرینی گل پسرتون... وای هر دو تامون خشکمون زد...به مامانی نگاه کردم دیدم داره می خنده ... خیالم راحت شد... از بس فامیل و دکتر و دوست و آشنا به ما گفته بودن که دختره،  جدا به ما تلقین شده بود که گلک دختره... تو پست قبلی دوازده نفر به دختر رای داده بودن و فقط پنج نفر به پسر... ولی دیشب متوجه شدیم که گلک نازمون پسر شده.... از همون جا تو مطب به همه خبر دادیم... عمه گلک مثل همیشه از اون جیغ بنفش ها کشید،‌طوری که من فکر کنم همه تو مطب فهمیدن...بعدش هم من با مامانی رفتیم توی یه کافی شاپ نشستیم و کلی حرف زدیم ... دیدم مامانی کم کم قبول کرده که پسره ... خودش هم نظر من رو داشت... می گفت به خدا گلک رو دوست دارم ولی از بس همه گفتن دختره من هم فکر می کردم که دختره ... ولی خوب شد که الان فهمیدم.... حسابی براش برنامه ریزی می کنم.... حالا امروز صبح به من زنگ زده بود تا اسمهایی رو که انتخاب کرده رو برام بخونه... مامانی گلک خودش خیلی گله... دوست دارم عزیزم.