خاله فریده

سلام... سلام... سلام... خوبید... خوشید... امیدوارم که همیشه شاد و خندون باشید. اولش که یه کم معذرت به خاطر اینکه دیر آپ می کنم... اینقدر این قندک نازه که آدم دلش نمیاد بیخیالش بشه و به کارهای دیگه برسه... هر لحظه ای که میگذره یه خاطره است... الان من و مامانی و سام با هم خونه مامان مامانی اطراق کردیم ، توپ هم نمی تونه ما رو بیرون کنه... بنده خدا مامان مامانی همراه خاله فریده از صبح تا شب به امور این ولیعهد رسیدگی می کنن... خاله فریده خاله مامانی هست و بگم اگه ایشون نبودن،‌ هر وقت که سام گریه می کرد باید من و مامانی هم پابه پاش می نشستیم و گریه می کردیم... الان که اینجانب دارم براتون می نویسم تقریبا سه واحد پیش نیاز بچه داری رو پیش ایشون گذروندم و نمره کامل هم دریافت کردم... اینقدر باحوصله و سلیقه بچه داری می کنه که آدم دلش می خواد یه دو سه تا دیگه نی نی داشته باشه... روز دوم یا سوم بود که خیلی بامزه با یه دستمال نرم بدن سام رو با عرق کاسنی شست و اونو پیچید ،‌ یعنی دوست داشتم بودید اونجا که ببینید این نی نی ما چه اداهایی میومد،‌ اینقدر خوشش اومده بود که نگو... خودشو یه کش و قوسی میداد که انگار کوه کنده... اگه سام گریه کنه،‌ حالتهای متفاوتی می تونه داشته باشه... مثلا گرسنه هست، جاشو خیس کرده،‌ دلش درد می کنه،‌ یا الکی میخواد فقط بغلش کنیم... اینکه کدوم اینهاست دقیقا خاله فریده است که میگه... دارم یاد می گیرم. دختر خاله فریده هم در حال تدارک مراسم ازدواج و ... هست که زنگ زده به خاله فریده میگه خوبه وقتی زنش دادی دیگه برگرد خونه... ما هم گفتیم که تا خاله فریده از سام ما یه آقای دکتر خوش تیپ و باکلاس به ما نده که نمی ذاریم بره... بنده خدا از وقتی که سام دنیا اومد یکراست از فرودگاه اومد بیمارستان تا الان نتونسته برگرده خونه... خدایا خودت از دست ما نجاتش بده...
اونهایی که مایلند عکسهای جدید سام رو ببینن اینجا کلیک کنن.عکسهای سام